معنی فارسی spanglier
B1اسپنگلیتر، مقایسهای که برای توضیح براقتر بودن یک چیز نسبت به چیز دیگری استفاده میشود.
A comparative form of 'spangly', meaning more shiny or sparkling than another.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
لباس جدیدش اسپنگلیتر از آنچه بود که هفته پیش پوشیده بود.
مثال:
Her new outfit was spanglier than the one she wore last week.
معنی(example):
هرچه لباس اسپنگلیتر باشد، توجه بیشتری را در مهمانی جلب میکند.
مثال:
The spanglier the outfit, the more attention it attracts at the gala.
معنی فارسی کلمه spanglier
:
اسپنگلیتر، مقایسهای که برای توضیح براقتر بودن یک چیز نسبت به چیز دیگری استفاده میشود.