معنی فارسی spankingly
B1به شیوهای فوقالعاده و خوشایند.
In an impressively fresh or excellent manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
لیموناد تازه و خوشمزه در پیکنیک بسیار محبوب بود.
مثال:
The spankingly fresh lemonade was a hit at the picnic.
معنی(example):
ارائه به طور بسیار عالی انجام شد و همه را تحت تأثیر قرار داد.
مثال:
The presentation was spankingly done, impressing everyone.
معنی فارسی کلمه spankingly
:
به شیوهای فوقالعاده و خوشایند.