معنی فارسی sparklingness
B1کیفیت درخشندگی، به ویژه در زمینه زیبایی بصری یا ظاهری.
The state or quality of being sparkling; brightness and liveliness.
- NOUN
example
معنی(example):
درخشندگی اقیانوس خیرهکننده بود.
مثال:
The sparklingness of the ocean was mesmerizing.
معنی(example):
درخشندگی چشمهای او شادیاش را منعکس میکرد.
مثال:
The sparklingness of her eyes reflected her happiness.
معنی فارسی کلمه sparklingness
:
کیفیت درخشندگی، به ویژه در زمینه زیبایی بصری یا ظاهری.
