معنی فارسی specificatively

B1

به‌صورت مشخص، به طور دقیق و روشن.

In a manner that specifies or gives precise details.

example
معنی(example):

دستورالعمل‌ها به‌صورت مشخص‌کننده ارائه شد تا از سردرگمی جلوگیری شود.

مثال:

The instructions were provided specificatively to avoid confusion.

معنی(example):

او به‌صورت مشخص‌کننده به سوالات پاسخ داد و اطمینان حاصل کرد که تمامی جزئیات پوشش داده شده است.

مثال:

She answered the questions specificatively, ensuring all details were covered.

معنی فارسی کلمه specificatively

: معنی specificatively به فارسی

به‌صورت مشخص، به طور دقیق و روشن.