معنی فارسی spectatorial
B2تماشاگرانه، مربوط به تماشاچی یا تماشا است.
Relating to or characteristic of spectators; involving observation and viewing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این نمایش یک تجربه تماشاچیانه بود که تماشاگران را مجذوب خود کرد.
مثال:
The play was a spectatorial experience that captivated the audience.
معنی(example):
دیدگاههای تماشاچیانه میتوانند به طور قابل توجهی درک یک اجرا را افزایش دهند.
مثال:
Spectatorial perspectives can greatly enhance the understanding of a performance.
معنی فارسی کلمه spectatorial
:
تماشاگرانه، مربوط به تماشاچی یا تماشا است.