معنی فارسی spectatory

B1

تماشاچی‌وار، به ویژگی یا کیفیت که به تماشاچی بودن اشاره دارد و شامل مشاهده یک رویداد یا اجرا بدون مشارکت فعال است.

Relating to or being in the position of a spectator.

example
معنی(example):

طبیعت تماشاچی‌وار این رویداد بسیاری از بازدیدکنندگان را جذب کرد.

مثال:

The spectatory nature of the event drew in many visitors.

معنی(example):

نقش تماشاچی‌وار او در کنسرت به او اجازه داد تا از اجرا لذت ببرد.

مثال:

His spectatory role at the concert allowed him to enjoy the performance.

معنی فارسی کلمه spectatory

: معنی spectatory به فارسی

تماشاچی‌وار، به ویژگی یا کیفیت که به تماشاچی بودن اشاره دارد و شامل مشاهده یک رویداد یا اجرا بدون مشارکت فعال است.