معنی فارسی speelless
B2حالت یا شرایطی که در آن بازی یا نشاط وجود ندارد.
A state of having no playing or lack of activity and excitement.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از باران احساس بیحسی کرد.
مثال:
She felt speelless after the rain.
معنی(example):
این منطقه به دلیل لغو رویدادها بیحس بود.
مثال:
The area was speelless due to the cancellation of events.
معنی فارسی کلمه speelless
:
حالت یا شرایطی که در آن بازی یا نشاط وجود ندارد.