معنی فارسی spherulite
B2کریستال‌های گرد و میکروسکوپی که در فرآیندهای خاصی در مواد مختلف ایجاد می‌شوند.
A type of crystal that grows in a spherical form, often observed in some glasses and ceramics.
- noun
noun
معنی(noun):
A minute spherical crystalline body having a radiated structure, observed in some vitreous volcanic rocks, as obsidian and pearlstone.
example
معنی(example):
اسفرولیت‌ها کریستال‌های میکروسکوپی کروی هستند که در مواد خاصی تشکیل می‌شوند.
مثال:
Spherulites are microscopic spherical crystals formed in certain materials.
معنی(example):
وجود اسفرولیت‌ها می‌تواند تاریخچه خنک شدن سنگ‌های آتشفشانی را نشان دهد.
مثال:
The presence of spherulites can indicate the cooling history of volcanic rocks.
معنی فارسی کلمه spherulite
:
کریستال‌های گرد و میکروسکوپی که در فرآیندهای خاصی در مواد مختلف ایجاد می‌شوند.
