معنی فارسی spiraculate

B1

تنفس‌دار کردن، فرآیند فراهم کردن اکسیژن برای موجودات زنده.

To supply or have spiracles; to facilitate respiration in organisms.

example
معنی(example):

دانشمند یادداشت کرد که چگونه موجودات کوچک را در زیر میکروسکوپ تنفس‌دار کند.

مثال:

The scientist noted how to spiraculate the small organisms under the microscope.

معنی(example):

تنفس‌دار کردن به معنای تأمین اکسیژن برای زندگی آبی است.

مثال:

To spiraculate means to provide oxygen to aquatic life.

معنی فارسی کلمه spiraculate

: معنی spiraculate به فارسی

تنفس‌دار کردن، فرآیند فراهم کردن اکسیژن برای موجودات زنده.