معنی فارسی splashingly
B1به وضوح و به شکل پر سر و صدا در آب پاشیده شدن.
In a manner characterized by splashes or a lot of water being thrown around.
- ADVERB
example
معنی(example):
کودکان به طور خندهدار و با سر و صدا هنگامی که به استخر پریدند، خندیدند.
مثال:
The children laughed splashingly as they jumped into the pool.
معنی(example):
آب به طور سر و صدا و کثیف از روی صخرهها جاری شد.
مثال:
The water flowed splashingly over the rocks.
معنی فارسی کلمه splashingly
:
به وضوح و به شکل پر سر و صدا در آب پاشیده شدن.