معنی فارسی splittable

B1

قابلیت تقسیم شدن به بخش‌های کوچکتر.

Capable of being divided into smaller parts.

example
معنی(example):

این ساندویچ قابل تقسیم است بنابراین می‌توانیم آن را تقسیم کنیم.

مثال:

This sandwich is splittable so we can share it.

معنی(example):

این کیک قابل تقسیم به چندین برش است.

مثال:

The cake is splittable into several portions.

معنی فارسی کلمه splittable

: معنی splittable به فارسی

قابلیت تقسیم شدن به بخش‌های کوچکتر.