معنی فارسی spluttery

B2

به معنای صدای لکنت‌دار، مختل یا ناپایدار در صحبت کردن.

Characterized by sputters or interruptions in speech.

example
معنی(example):

صدای لکنت‌دار او باعث می‌شد که جدی به او نگاه نکنیم.

مثال:

His spluttery voice made it hard to take him seriously.

معنی(example):

سخنرانی او با لکنت‌اش خراب شد.

مثال:

The presentation was marred by her spluttery speech.

معنی فارسی کلمه spluttery

: معنی spluttery به فارسی

به معنای صدای لکنت‌دار، مختل یا ناپایدار در صحبت کردن.