معنی فارسی spongingly

B1

به صورت نرم و انعطاف‌پذیر، مانند یک اسفنج که مایعات را جذب می‌کند.

In a manner reminiscent of a sponge; soft and absorbent.

example
معنی(example):

کیک شربت را به صورت اسفنجی جذب کرد.

مثال:

The cake absorbed the syrup spongingly.

معنی(example):

این پارچه به صورت اسفنجی نرم به نظر می‌رسد.

مثال:

The fabric feels spongingly soft to the touch.

معنی فارسی کلمه spongingly

: معنی spongingly به فارسی

به صورت نرم و انعطاف‌پذیر، مانند یک اسفنج که مایعات را جذب می‌کند.