معنی فارسی sporaceous
B1در ظاهر یا رشد، شامل یا پراکنده بودن.
Pertaining to or characterized by sporadic occurrences.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
ظاهر ناگهانی قارچها hikers را شگفتزده کرد.
مثال:
The sporaceous appearance of the mushrooms surprised the hikers.
معنی(example):
گیاهان پراکنده معمولاً پس از باران در مزارع یافت میشوند.
مثال:
Sporaceous plants can often be found in fields after rain.
معنی فارسی کلمه sporaceous
:
در ظاهر یا رشد، شامل یا پراکنده بودن.