معنی فارسی sporadial
B1غیرمنظم و در فواصل زمانی نامشخص و کم، به رویدادها اشاره دارد.
Occurring at irregular intervals; not continuous or steady.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
حضور پراکنده او در جلسات باعث میشد تا پیگیری مباحث سخت شود.
مثال:
Her sporadial attendance at meetings made it hard to follow discussions.
معنی(example):
رویدادهای پراکنده میتوانند غیرقابل پیشبینی و نادر باشند.
مثال:
Sporadial events can be unpredictable and infrequent.
معنی فارسی کلمه sporadial
:
غیرمنظم و در فواصل زمانی نامشخص و کم، به رویدادها اشاره دارد.