معنی فارسی sporadicness
B2پراکندهگی، عدم وجود الگوی منظم یا تکرار در یک وضعیت.
The quality of occurring at irregular intervals; not continuous or steady.
- NOUN
example
معنی(example):
پراکنده بودن باران برنامهریزی برای پیک نیک را دشوار کرد.
مثال:
The sporadicness of the rain made it hard to plan the picnic.
معنی(example):
پراکنده بودن دیدارهای او او را شگفتزده کرد.
مثال:
The sporadicness of his visits surprised her.
معنی فارسی کلمه sporadicness
:
پراکندهگی، عدم وجود الگوی منظم یا تکرار در یک وضعیت.