معنی فارسی sprewl
B1دراز کشیدن، به طور غیررسمی و راحت دراز کشیدن به ویژه در محیطی آرام.
To lie back or extend oneself in a relaxed or sprawled position.
- VERB
example
معنی(example):
گربه شروع به دراز کشیدن روی کف آفتابی کرد.
مثال:
The cat began to sprewl across the sunlit floor.
معنی(example):
بعد از پیادهروی طولانی، او تصمیم گرفت روی چمن دراز بکشد.
مثال:
After the long hike, he decided to sprewl on the grass.
معنی فارسی کلمه sprewl
:
دراز کشیدن، به طور غیررسمی و راحت دراز کشیدن به ویژه در محیطی آرام.