معنی فارسی sprightlily
B1به گونهای شاداب و پرانرژی.
In a lively and energetic manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت شاداب و پرانرژی در باغ حرکت کرد و از گلها لذت برد.
مثال:
She moved sprightlily through the garden, enjoying the flowers.
معنی(example):
اظهارات شاداب و پرانرژی او همیشه گفتوگو را جالب نگه میداشت.
مثال:
His sprightlily remarks always kept the conversation interesting.
معنی فارسی کلمه sprightlily
:
به گونهای شاداب و پرانرژی.