معنی فارسی sprucely

B2

به طرز آراسته و مرتب، به معنای داشتن ظاهری خوب و آراسته.

In a neat and smart manner.

example
معنی(example):

او برای رویداد رسمی به صورت آراسته لباس پوشید.

مثال:

He dressed sprucely for the formal event.

معنی(example):

باغ به طرز آراسته‌ای نگهداری می‌شد و هیچ علف هرز در دید نبود.

مثال:

The garden was maintained sprucely, with no weeds in sight.

معنی فارسی کلمه sprucely

: معنی sprucely به فارسی

به طرز آراسته و مرتب، به معنای داشتن ظاهری خوب و آراسته.