معنی فارسی spryly
B1به معنای چابک و سریع در حرکت است.
In a lively, energetic, and agile manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
او با وجود سنش به صورت چابک و سریع حرکت کرد.
مثال:
She moved spryly despite her age.
معنی(example):
سگ به صورت چابک در میدان دوید.
مثال:
The dog ran spryly across the field.
معنی فارسی کلمه spryly
:
به معنای چابک و سریع در حرکت است.