معنی فارسی spumiest

B1

درجه عالی از کف آلودگی در مقایسه با دیگران.

The most frothy among a group.

example
معنی(example):

این کف آلودترین آبجو است که تا به حال چشیده‌ام.

مثال:

This is the spumiest beer I have ever tasted.

معنی(example):

از میان تمام نوشیدنی‌ها، این یکی کف آلودترین است.

مثال:

Out of all the drinks, this one is the spumiest.

معنی فارسی کلمه spumiest

: معنی spumiest به فارسی

درجه عالی از کف آلودگی در مقایسه با دیگران.