معنی فارسی squarier

B1

صفت مقایسه‌ای برای توصیف چیزی که شکل مربع بیشتری دارد.

More square in shape compared to something else.

example
معنی(example):

این میز بسیار چهارگوش‌تر از میز دیگر است.

مثال:

This table is much squarier than the other one.

معنی(example):

او بالشتک‌های چهارگوش‌تر را برای اتاق نشیمنش ترجیح می‌دهد.

مثال:

She prefers squarier cushions for her living room.

معنی فارسی کلمه squarier

: معنی squarier به فارسی

صفت مقایسه‌ای برای توصیف چیزی که شکل مربع بیشتری دارد.