معنی فارسی squintier

B1

میزان تنگ بودن چشم‌ها، به ویژه در مقایسه با دیگر حالت‌ها.

More squinty; usually referring to someone whose eyes are more narrowed than normal.

example
معنی(example):

او بعد از یک روز طولانی در بیرون، بیشتر از حد معمول دیده باریک به نظر می‌رسید.

مثال:

He looked squintier than usual after a long day outside.

معنی(example):

هرچه او بیشتر دیده باریک می‌شد، توجه بیشتری جلب می‌کرد.

مثال:

The squintier she got, the more attention she attracted.

معنی فارسی کلمه squintier

: معنی squintier به فارسی

میزان تنگ بودن چشم‌ها، به ویژه در مقایسه با دیگر حالت‌ها.