معنی فارسی squirage

B1

اصطلاح به معنای یک نوع جریان یا ریزش خاص.

A unique or characteristic style in art or expression.

example
معنی(example):

سیستم تراکم فیلم یک دیدگاه منحصر به فرد را اضافه کرد.

مثال:

The squirage of the film added a unique perspective.

معنی(example):

من از سیر شگفت انگیز در این سبک نقاشی لذت می‌برم.

مثال:

I love the squirage found in this style of painting.

معنی فارسی کلمه squirage

: معنی squirage به فارسی

اصطلاح به معنای یک نوع جریان یا ریزش خاص.