معنی فارسی squirelet

B1

کودکی که در حال آماده‌سازی برای تبدیل به یک شوالیه است و تحت سرپرستی یک شوالیه قرار دارد.

A young squire or novice in training to become a knight.

example
معنی(example):

پسر جوان به عنوان یک اشراف کوچک دیده می‌شد که برای شوالیه شدن آماده می‌شد.

مثال:

The young boy was seen as a squirelet, preparing for knighthood.

معنی(example):

اشراف‌های کوچک معمولاً تحت سرپرستی شوالیه‌های باتجربه آموزش می‌دیدند.

مثال:

Squirelets often trained under experienced knights.

معنی فارسی کلمه squirelet

: معنی squirelet به فارسی

کودکی که در حال آماده‌سازی برای تبدیل به یک شوالیه است و تحت سرپرستی یک شوالیه قرار دارد.