معنی فارسی squirely

B1

سویری، به معنای رفتار شوالیت و دلبستگی به خدمت به دیگران است.

Characteristic of or resembling a squire.

example
معنی(example):

پسر به طور دلبسته رفتار کرد وقتی که به شوالیه کمک کرد.

مثال:

The boy acted squirely when he helped the knight.

معنی(example):

態度 دلبسته او تمام نجیب زادگان را تحت تأثیر قرار داد.

مثال:

His squirely demeanor impressed all the nobles.

معنی فارسی کلمه squirely

: معنی squirely به فارسی

سویری، به معنای رفتار شوالیت و دلبستگی به خدمت به دیگران است.