معنی فارسی squirmy

B1

لق لقو به حالتی اشاره دارد که به دلیل بی‌قراری یا ترس، فرد به سختی می‌تواند آرام بماند.

Characterized by restlessness or a feeling of discomfort.

example
معنی(example):

کودک لق لقو نتوانست بدون حرکت در هنگام شام بنشیند.

مثال:

The squirmy child couldn't sit through dinner without moving.

معنی(example):

زمانی که عنکبوت را دیدم، احساس لق لقو در شکمم داشتم.

مثال:

I felt a squirmy sensation in my stomach when I saw the spider.

معنی فارسی کلمه squirmy

: معنی squirmy به فارسی

لق لقو به حالتی اشاره دارد که به دلیل بی‌قراری یا ترس، فرد به سختی می‌تواند آرام بماند.