معنی فارسی standardly
B1بهطور استاندارد، به شیوهای که معمولاً یا طبق استانداردها انجام میشود.
In a manner that conforms to a standard or is commonly expected.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بهطور استاندارد در گزارشهایش از دستورالعملها پیروی میکند.
مثال:
She standardly follows the guidelines in her reports.
معنی(example):
آزمون بهطور استاندارد به همه شرکتکنندگان برگزار شد.
مثال:
The test was standardly administered to all participants.
معنی فارسی کلمه standardly
:
بهطور استاندارد، به شیوهای که معمولاً یا طبق استانداردها انجام میشود.