معنی فارسی stardoms
B2ستارهگی، وضعیت یا موقعیتی که فرد در آن به خاطر قابلیتهایش مشهور است.
The state of being a star, particularly in entertainment.
- NOUN
example
معنی(example):
ستارههای بازیگران مشهور میتوانند به فرصتهای بزرگی منجر شوند.
مثال:
The stardoms of famous actors can lead to great opportunities.
معنی(example):
او به سرعت در ستارههای صنعت موسیقی قرار گرفت.
مثال:
She found herself in the stardoms of the music industry quickly.
معنی فارسی کلمه stardoms
:
ستارهگی، وضعیت یا موقعیتی که فرد در آن به خاطر قابلیتهایش مشهور است.