معنی فارسی stellately

B1

به شکل یا نحوه‌ای که شبیه به ستاره باشد.

In a manner resembling a star.

example
معنی(example):

برگ‌ها به صورت ستاره‌ای در اطراف ساقه قرار گرفته بودند.

مثال:

The leaves were arranged stellately around the stem.

معنی(example):

گل به صورت ستاره‌ای در یک الگوی منحصر به فرد می‌شکفد.

مثال:

The flower blooms stellately in a unique pattern.

معنی فارسی کلمه stellately

: معنی stellately به فارسی

به شکل یا نحوه‌ای که شبیه به ستاره باشد.