معنی فارسی stellature
C1شکل یا ساختار ستارهای خاصی که به اشیاء داده میشود.
A star-shaped figure or structure.
- NOUN
example
معنی(example):
ستارهسازی طراحی پیچیده و زیبا بود.
مثال:
The stellature of the design was intricate and beautiful.
معنی(example):
او در طول نمایشگاه هنر به ستارهسازی تحسین کرد.
مثال:
He admired the stellature during the art exhibition.
معنی فارسی کلمه stellature
:
شکل یا ساختار ستارهای خاصی که به اشیاء داده میشود.