معنی فارسی stellation

C1

فرآیند تبدیل یک شکل هندسی به شکلی که شکل‌های جدیدی از ستاره‌ها را ایجاد کند.

The process of forming a star shape.

example
معنی(example):

ستاره‌ای ساختن آن چندوجهی به پیچیدگی آن اضافه می‌کند.

مثال:

The stellation of the polyhedron adds to its complexity.

معنی(example):

ما فرآیند ستاره‌ای ساختن را در کلاس هندسه مطالعه کردیم.

مثال:

We studied the stellation process in geometry class.

معنی فارسی کلمه stellation

: معنی stellation به فارسی

فرآیند تبدیل یک شکل هندسی به شکلی که شکل‌های جدیدی از ستاره‌ها را ایجاد کند.