معنی فارسی sticked
B1چسباندن، عملی که در آن یک شی به شی دیگری با استفاده از یک ماده چسبنده متصل میشود.
The act of attaching one object to another using an adhesive.
- VERB
example
معنی(example):
ورقه بر روی دیوار برای تزئین چسبانده شده بود.
مثال:
The paper was sticked to the wall for decoration.
معنی(example):
او یادداشتها را به هم چسباند تا آنها را سازماندهی کند.
مثال:
He sticked the notes together to organize them.
معنی فارسی کلمه sticked
:
چسباندن، عملی که در آن یک شی به شی دیگری با استفاده از یک ماده چسبنده متصل میشود.