معنی فارسی stolenly
B1به طرز دزدیده شده، اشاره به حالت یا نحوهای دارد که در آن چیزی به طور غیرقانونی استفاده میشود.
In a manner that suggests theft or unoriginality, typically in behavior or speech.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طرز دزدانهای قدم زد و به دور و برش نگاه کرد تا مطمئن شود کسی او را نمیبیند.
مثال:
He walked stolenly, glancing around to ensure no one saw him.
معنی(example):
او به طرز دزدانهای صحبت کرد، گویی که کلمات شخص دیگری را دزدیده است.
مثال:
She spoke stolenly, as if she had taken someone else's words.
معنی فارسی کلمه stolenly
:
به طرز دزدیده شده، اشاره به حالت یا نحوهای دارد که در آن چیزی به طور غیرقانونی استفاده میشود.