معنی فارسی stoper
B1وسیلهای برای متوقف کردن عمل یا فعالیتی، معمولاً در ماشینآلات.
A device used to stop an action or operation, usually in machinery.
- NOUN
example
معنی(example):
متوقفکننده مانع از کار کردن ماشینآلات میشود.
مثال:
The stoper prevents the machinery from running.
معنی(example):
مطمئن شوید که متوقفکننده را اگر خراب شده عوض کنید.
مثال:
Make sure to replace the stoper if it’s broken.
معنی فارسی کلمه stoper
:
وسیلهای برای متوقف کردن عمل یا فعالیتی، معمولاً در ماشینآلات.