معنی فارسی straik
B1کشیدن، حرکت دادن، و یا به شیوهای خاص عمل کردن.
To pull or draw with a swift motion.
- VERB
example
معنی(example):
هنرمند تصمیم گرفت کادر را با رنگهای پررنگ بکشید.
مثال:
The artist decided to straik the canvas with bold colors.
معنی(example):
او موهایش را برای ظاهری مرتب به عقب میزد.
مثال:
He would straik his hair back for a neater look.
معنی فارسی کلمه straik
:
کشیدن، حرکت دادن، و یا به شیوهای خاص عمل کردن.