معنی فارسی strail

B1

ردپا یا نشانه‌ای که از یک عمل یا شی باقی می‌ماند.

A trace or track left by something.

example
معنی(example):

او از ردپایی که GPS گذاشته بود پیروی کرد.

مثال:

He followed the strail left by the GPS.

معنی(example):

رد پای شواهد منجر به مظنون شد.

مثال:

The strail of evidence led to the suspect.

معنی فارسی کلمه strail

: معنی strail به فارسی

ردپا یا نشانه‌ای که از یک عمل یا شی باقی می‌ماند.