معنی فارسی straitly
B1به شکل دقیق و بدون استثنا، به طور سختگیرانه
In a strict or rigorous manner; without deviation.
- ADVERB
example
معنی(example):
قوانین باید بهطور دقیق رعایت شوند.
مثال:
The rules must be followed straitly.
معنی(example):
او بهطور دقیق به راهنماها در طول پروژه پایبند بود.
مثال:
He straitly adhered to the guidelines during the project.
معنی فارسی کلمه straitly
:
به شکل دقیق و بدون استثنا، به طور سختگیرانه