معنی فارسی stringful

B1

رشته‌ای، اصطلاحی برای توصیف چیزی که شامل عده‌ای از موارد مرتبط است.

An informal term describing a series of related items or comments.

example
معنی(example):

او یک رشته از بهانه‌ها برای دیر رسیدن داشت.

مثال:

He had a stringful of excuses for being late.

معنی(example):

اظهارات او رشته‌ای از بحث را ادامه داد.

مثال:

Her stringful remarks kept the conversation going.

معنی فارسی کلمه stringful

: معنی stringful به فارسی

رشته‌ای، اصطلاحی برای توصیف چیزی که شامل عده‌ای از موارد مرتبط است.