معنی فارسی stucking
B1گیر کردن، به معنای قرار گرفتن در وضعیتی که حرکت در آن دشوار یا غیرممکن است.
The act of becoming stuck or immobilized.
- VERB
example
معنی(example):
او خودش را در یک موقعیت چالشبرانگیز گیر میکند.
مثال:
She is stucking herself in a challenging situation.
معنی(example):
کودکان اسباببازیهای خود را در جعبه گیر میکنند.
مثال:
The children are stucking their toys in the box.
معنی فارسی کلمه stucking
:
گیر کردن، به معنای قرار گرفتن در وضعیتی که حرکت در آن دشوار یا غیرممکن است.