معنی فارسی stuntedly
B1به طور ناتوان و مطابق با عدم رشد یا توسعه.
In a manner that is inhibited or hindered in development.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت ناتوان صحبت کرد، گویی نمیدانست چه بگوید.
مثال:
He spoke stuntedly, as if he was unsure of what to say.
معنی(example):
گفتگو به طور ناتوان ادامه یافت به دلیل سکوت ناخوشایند.
مثال:
The conversation flowed stuntedly because of the awkward silence.
معنی فارسی کلمه stuntedly
:
به طور ناتوان و مطابق با عدم رشد یا توسعه.