معنی فارسی subalternately

B1

به شیوه‌ای که در آن دو یا چند گزینه به صورت متناوب یا جایگزین به کار می‌روند.

In a manner that involves alternation or substitution.

example
معنی(example):

وظایف به صورت سوبالترن بین اعضای تیم تقسیم شدند.

مثال:

The tasks were assigned subalternately to the team members.

معنی(example):

می‌توانید به صورت سوبالترن به مشکل نزدیک شوید تا نتایج بهتری بگیرید.

مثال:

You can approach the problem subalternately for better results.

معنی فارسی کلمه subalternately

: معنی subalternately به فارسی

به شیوه‌ای که در آن دو یا چند گزینه به صورت متناوب یا جایگزین به کار می‌روند.