معنی فارسی subbank

B1

بانکی که به عنوان یک واحد کوچک یا فرعی از یک بانک بزرگ‌تر عمل می‌کند.

A smaller financial institution that operates as a subsidiary of a larger bank.

example
معنی(example):

او پولی در بانک فرعی برای دسترسی سریع واریز کرد.

مثال:

He deposited money in the subbank for immediate access.

معنی(example):

بانک‌های فرعی معمولاً با قوانین کمتری نسبت به بانک‌های سنتی عمل می‌کنند.

مثال:

Subbanks often operate with fewer regulations than traditional banks.

معنی فارسی کلمه subbank

: معنی subbank به فارسی

بانکی که به عنوان یک واحد کوچک یا فرعی از یک بانک بزرگ‌تر عمل می‌کند.