معنی فارسی subcommunity
B1گروهی از افراد که در یک زمینه خاص جغرافیایی یا موضوعی زیر یک جامعه بزرگتر تجمع یافتهاند.
A smaller community within a larger community that shares specific interests or characteristics.
- NOUN
example
معنی(example):
زیرجامعه بر روی حمایت از هنرمندان محلی تمرکز دارد.
مثال:
The subcommunity focuses on supporting local artists.
معنی(example):
هر زیرجامعه ویژگیهای منحصر به فرد خودش را دارد.
مثال:
Each subcommunity has its own unique characteristics.
معنی فارسی کلمه subcommunity
:
گروهی از افراد که در یک زمینه خاص جغرافیایی یا موضوعی زیر یک جامعه بزرگتر تجمع یافتهاند.