معنی فارسی subcontrolled

B2

زیرکنترل به حالتی اشاره دارد که در آن یک بخش تحت نظارت دقیق‌تری از سیستم بزرگتر قرار دارد.

Managed or regulated by another overseeing authority.

example
معنی(example):

واحدهای زیرکنترل تحت مدیریت مرکزی به طور کارآمد عمل می‌کردند.

مثال:

The subcontrolled units operated efficiently under centralized management.

معنی(example):

این پروژه زیرکنترل بود تا اطمینان حاصل شود که به دستورالعمل‌ها پایبند است.

مثال:

The project was subcontrolled to ensure adherence to the guidelines.

معنی فارسی کلمه subcontrolled

: معنی subcontrolled به فارسی

زیرکنترل به حالتی اشاره دارد که در آن یک بخش تحت نظارت دقیق‌تری از سیستم بزرگتر قرار دارد.