معنی فارسی subcontrolling
B1زیرکنترل کردن به عمل نظارت و هدایت بر روی جنبههای خاص یک پروژه یا سیستم اشاره دارد.
The action of managing specific parts of a broader system or process.
- VERB
example
معنی(example):
فرایندهای زیرکنترلی برای حفظ کیفیت در تولید ضروری هستند.
مثال:
Subcontrolling processes are crucial for maintaining quality in production.
معنی(example):
او مسئول زیرکنترل کردن بودجه پروژه بود.
مثال:
He was responsible for subcontrolling the project's budget.
معنی فارسی کلمه subcontrolling
:
زیرکنترل کردن به عمل نظارت و هدایت بر روی جنبههای خاص یک پروژه یا سیستم اشاره دارد.