معنی فارسی subdivisible
B2قابل تقسیم شدن به بخشهای کوچکتر، به ویژه در زمینههای ریاضی و هندسه.
Capable of being divided into parts or sections, often used in mathematical contexts.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این شکل قابل تقسیم به قطعات کوچکتر و قابل مدیریت است.
مثال:
The shape is subdivisible into smaller, manageable parts.
معنی(example):
در ریاضیات، یک عدد وقتی قابل تقسیم بر عدد دیگر است که بدون باقیمانده تقسیم شود.
مثال:
In mathematics, a number is subdivisible by another if it can be divided without a remainder.
معنی فارسی کلمه subdivisible
:
قابل تقسیم شدن به بخشهای کوچکتر، به ویژه در زمینههای ریاضی و هندسه.