معنی فارسی subfactor

B2

زیرعامل، عامل فرعی یا جزئی که در تحلیلی بزرگتر یا کلی‌تر تأثیر می‌گذارد.

A factor that is subordinate to or part of a larger factor in a given context.

example
معنی(example):

این مطالعه چندین زیرعامل تأثیرگذار بر نتایج را شناسایی کرد.

مثال:

The study identified several subfactors affecting the results.

معنی(example):

درک زیرعامل‌ها می‌تواند تحلیل ما را بهبود بخشد.

مثال:

Understanding the subfactors can improve our analysis.

معنی فارسی کلمه subfactor

: معنی subfactor به فارسی

زیرعامل، عامل فرعی یا جزئی که در تحلیلی بزرگتر یا کلی‌تر تأثیر می‌گذارد.