معنی فارسی subglobous
B1به معنای داشتن شکل زیرگلوبوز، معمولاً درباره اشیاء یا موجودات زنده به کار میرود.
Having a somewhat globular shape.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بدن زیرگلوبوز ماهی به آن کمک میکند تا به طور مؤثر در آب حرکت کند.
مثال:
The subglobous body of the fish helps it move efficiently in water.
معنی(example):
اشکال زیرگلوبوز اغلب در طبیعت در میان برخی انواع گیاهان یافت میشوند.
مثال:
Subglobous shapes are often found in nature among certain types of plants.
معنی فارسی کلمه subglobous
:
به معنای داشتن شکل زیرگلوبوز، معمولاً درباره اشیاء یا موجودات زنده به کار میرود.