معنی فارسی subjectedly

B1

به طور مشروط یا تحت شرایط خاص.

In a conditional or contingent manner.

example
معنی(example):

این ایده به طور مشروط در میان تیم پذیرفته شد.

مثال:

The idea was subjectedly accepted among the team.

معنی(example):

به طور مشروط، این پیشنهاد با چالش‌های مختلفی مواجه شد.

مثال:

Subjectedly, the proposal faced various challenges.

معنی فارسی کلمه subjectedly

: معنی subjectedly به فارسی

به طور مشروط یا تحت شرایط خاص.